مقالات و پروژه های معماری-دانشجویی

مقالات و پروژه های معماری

داراب دیبا
  1. داراب دیبا
    معمار، طراح و نقاش
    دکترای هنر ، معماری و شهرسازی

    عضو هیات علمی دانشگاه تهران دانشکده هنرهای زیبا از سال 1348 کارشناس وزارت فرهنگ و آموزش عالی و وزارت مسکن و شهرسازی برگزارکننده نمایشگاههای انفرادی و جمعی در ایران و خارج از کشور ، در زمینه نقاشی ، عکاسی و معماری عضو موسس دفتر طراحی و مطالعات معماری استاد مدعو دانشگاه های ام . آی . تی، هاروارد امریکا و دانشکده هنرهای زیبا پاریس ( بوزار ) کارشناس بین المللی مطالعات و ارزیابی هنر و معماری معاصر کشورهای اسلامی ،صاحب تالیفات متعدد به زبان فارسی ، انگلیسی و فرانسه از جمله کتاب های ( طبیعت و هنر ) ( مساجد معاصر کشورهای اسلامی ) و ( نگاهی به مهندسی و معماری معاصر ایران ) همچنین از جمله تالیفات دیگر او می توان به کتاب های ا صول طراحی معماری ( وزارت فرهنگ و آموزش عالی 1370-1365 ) مساجد معاصر کشورهای اسلامی ( انتشارات آکادمی لندن) نگاهی به مهندسی و معماری معاصر ایران وزارت مسکن و شهرسازی) و خانه های سنتی اصفهان ( دانشکده معماری پاریس بلویل 2000 ) اشاره نمود . عضو هیات تحریریه مجله علمی دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران و مجله معماری و شهرسازی عضو رابط هیات تحریریه مجله آرشیتکتور دوژوردوئی (پاریس ) و مجله معمار_ لندن

  2. دكتراي معماري و شهرسازي از دانشگاههاي ژنو (سوئيس) و ليژ (بلژيك) (1348-1340)



    1 - موقعيت حرفه اي / علمي
    - دانشگاه تهران (1348 تاكنون)(عضو هیئت علمی معماری)
    - سرپرست گروه هنرومعماري هيئت مميزه دانشگاه آزاد اسلامي (1372 تاكنون)
    - كارشناس وزارت فرهنگ و آموزش عالي (عضوكميسيون تخصصي معماري ستاد انقلاب فرهنگي)
    - كارشناس ارشد مدعو در وزارت مسكن وشهرسازي (1375 تاكنون)
    - كارشناس ارشد مدعو در وزارت امورخارجه (1379تاكنون)
    - استاد مدعو دانشگاههای ام.آی.تی (M.I.T) وهاروارد (HARVARD) آمریکا
    - استادمدعودانشكده هنرهاي زيبا پاريس بوزار(Beaux-Arts)
    - كارشناس بين المللي مطالعات معماري معاصر كشورهاي اسلامي
    - كارشناس ويژه دانشگاه ام. آي.تي (M.I.T) وبنياد معماري آقاخان (ژنو) وعضوهيئت بين المللي داوران درسال1380(2001)
    2- طراحي معماري و فعاليت حرفه اي - طراح ومدير پروژه طراحي چندين مجموعه كلان مسكوني و فرهنگي (80-1352)
    - مطالعات در طراحي شهري / محله اي و احياي بافت و ابنيه تاريخي
    - برنده منتخب چندين مسابقه معماري
    - طراح ومديرساخت سفارت جمهوري اسلامي ايران در برلين / آلمان (80-1379)
    - دريافت جايزه بزرگ معماري وزارت مسكن وشهرسازي جايزه رياست جمهوري آقاي خاتمي (1377)



    3- تأليفات/ داوري/ سمينار و همايش ها
    - عضو هيئت تحريريه مجله هنرهاي زيبا دانشگاه تهران، مجله معماري و فرهنگ، مجله
    MIMAR (لندن) و مجله آرشيتكتور دوژوردوئي(پاريس)
    L'architecture d'aujourd'hui



    - سردبير مجله معماري و شهرسازي (ايران)
    - تأليفات ومقالات متعدد در زمينه هنر، معماري و شهرسازي از جمله كتابهاي طبيعت و هنر (دانشگاه تهران)، اصول طراحي معماري (وزارت فرهنگ و آموزش عالي70-1365) ، مساجد معاصر كشورهاي اسلامي – (انگليسي، انتشارات آكادمي لندن1373)-- نگاهي به مهندسي ومعماري ايران (وزارت مسكن و شهرسازي 1377) – خانه هاي سنتي اصفهان (فرانسه، با درجه كاري دانشكده هنرهاي زيبا پاريس 2001)
    - عضوهيئت داوران مسابقات مختلف معماري وهنردرايران وجهان (1354 تاكنون)
    - عضورسمي ايران درسمينارهاي بين المللي معماري(80-1354)
    - برگزاركننده چندين نمايشگاه انفرادي ودستجمعي معماري، طراحي، نقاشي
    وعكاسي درايران، سوئيس وفرانسه(80-1355)
    - شركت در 3 نمايشگاه بين المللي طراحي بعنوان هنرمند منتخب دوره هنرهاي معاصر تهران(80-1372)
    - برگزار كننده 2 همايش و جشنواره مهندسي ساختمان براي وزارت مسكن وشهرسازي (78-1376)
    گفت وگو با دكتر «داراب ديبا»
  3. ديبا تحصيلات معماري خود را در سوئيس، فرانسه و بلژيك گذرانده است و امسال (1389) نيز به عنوان داور جايزه ي معماري «بنياد آقاخان» انتخاب شده است. ديبا در زمينه هاي طراحي و نقاشي نيز فعاليت دارد و هم اكنون مشغول طراحي و ساخت سفارت ايران در برلن است. آنچه مي خوانيد گفت وگويي است اجمالي درباره ي وضعيت معماري امروز ايران و جهان و سمت و سوي كلي آن:

    * با نگاهي به چشم انداز كلي كلان شهري مثل تهران، به راحتي درمي يابيم كه رويكرد تئوريك و منسجمي در معماري آن به چشم نمي خورد. به عبارتي اين نشان مي دهد كه معماري امروز ايران راه خود را مي رود و بحث هاي نظري و ميان رشته اي مرتبط با معماري راه خود را. سبب اين جدا سري افراطي و علني به نظر جنابعالي چيست؟

    • تهران از لحاظ جمعيت توسعه ي بي رويه اي پيدا كرده است. كشش زياد پايتخت براي پيداكردن شغل و درآمد، امكانات تفريحي، آموزشي و درماني و … بطوركلي موجب شده كه روستاها و بويژه شهرهاي كوچك از جمعيت خالي شود و همه به تهران هجوم بياورند.طبيعي است كه اين شهر گنجايش اين همه آدم را ندارد و مشكلات مربوط به آلودگي هوا، كمبود آب، حمل ونقل و مسائل زيربنايي و تأسيساتي همه نتيجه ي اين ازدحام ناهنجار و بي رويه است. از طرفي ديگر، سازماندهي كلان شهري مثل تهران، براساس علوم اجتماعي يا زيبايي شناسي محيطي شكل نمي گيرد و عوامل تأثيرگذار بر آن رويدادهاي اقتصادي و سياسي است كه موجب مشخص شدن كليه ي كاربري ها و در اولويت قرارگرفتن آنها مي شود. به عبارتي مسائل مهمي مانند محيط مدني، عدالت عمومي و شهروندي در استفاده از محيط هاي شهري، مشاركت مردم در فضاي زيستي خويش، تصميم گيري هاي مردمي درباره ي شكل گيري نقطه هاي عطف مهم شهري و مسائلي از اين قبيل در تهران وجود ندارد. درباره ي اقتصاد هم كه صحبت مي كنيم، مقصود نوعي اقتصاد وحشي است، كه مسائل ارزشي و انساني را خيلي در نظر نمي گيرد. اين نوع اقتصاد با برخي روش هاي منسوخ سرمايه گذاري و سرمايه داري، راه خودش را كاملاً در شهر باز مي كند و بر بسياري از مسائل انساني و جامعه ي مدني ـ كه مورد نظر ماست ـ پا مي گذارد و درست بدين خاطر است كه در تهران ميدان ها و مكان هاي شاخص برخورد شهروندي وجود ندارد و اغلب فضا براساس اتفاقات روز به وجود مي آيد.

    * با اين حال به نظرشما، چه راهي براي برون رفت از اين معماري مغشوش، به ظاهر متكثر و نا پيوسته ي ايران وجود دارد؟ راهي كه صرفاً ناگزير به بازگشت مستقيم به معماري ماضي ايران نباشد و در عين حال وحدتي به وجود آورد كه جوابگوي سازه هاي مدرن امروز باشد؟

    • اين مستلزم يك انديشه ي انساني بارز و حاكم است، كه بايد از ناحيه ي كليه ي ارگان ها، وزارتخانه ها و نهادهاي عمومي براي احترام گذاشتن به شهروندان و براساس مشاركت آنها به وجود بيايد. اين انديشه از لحاظ معماري و شهرسازي اصلاً وجود ندارد. فضاهاي خالي اي هم كه باقي مي ماند، در اين شتاب معماري سوداگرايانه، به يكسري جاده و پارك اختصاص پيدا مي كند، كه اصلاً كفايت ندارد. درباره ي معماري ما مي دانيم كه تقليد و كپي برداري از گذشته، به علت تغييرات مكاني و زماني ديگر اصلاً ميسر نيست، اما از طرفي، افراد متخصص هم به علت فشار و حاكميت آرمان هاي غربي هنوز مشكل توانسته اند براي خود و كشور خود زباني پيدا كنند. زباني كه منطبق با محيط، اما توأم با كليه ي پيشرفت هاي جهاني در زمينه هاي علمي و تكنولوژيك باشد. ارگان ها و وزارتخانه هاي ذيربط بايد متوجه باشند، كه يك شهر صرفاً با طراحي شهري به وجود نمي آيد و در اين وادي دست و پازدن بيهوده است. سامان يك شهر حالا نيازمند تخصص هاي ميان رشته اي مانند جامعه شناسي، روانشناسي، فلسفه و … است.

    * آنچه معماري ما را از معماري مدرن غرب متمايز مي كند، جدا از جوهره ي بومي و رويكردهاي اقليمي و تاريخي، همان فرانگري هاي فكري و فلسفي پنهان در باطن معماري است. به نظر شما چه معياري براي ورود به اين فضاهاي انديشيده شده ي ايراني و غربي در كل وجود دارد؟


    • در گذشته فرهنگ، انديشه و معنويت ويژه اي در كشور ما وجود داشت. امروزه با هجوم اطلاعات و مسائل جهاني، مشكل مي توان شخصيت يكپارچه اي را در انسان يافت. اين اتصالي در ذهنيت، كه نوعي التقاط و اغتشاش را در منش و روش به همراه دارد، موجب مي شود در ساخت و ساز هم اين ناهنجاري و اغتشاش بروز كند. ما تداوم فرهنگي را از دست داده ايم و جامعه اي هستيم كه در آن نه چندان معنويت حاكم است و نه چندان خرد و عقل استدلالي، كه درغرب مي بينيم. يعني كاملاً در ميان پرده گير كرده ايم و جوان ها اغلب نمي دانند كه به كدام بخش از جهان توجه نمايند بويژه اينكه زيرپاي خودشان هم بسيار سست شده است!

    * به نظر مي رسد ارزشهاي معماري مدرن غرب در گذار به دوراني كه «پست مدرنيسم» مي ناميم، دچار دگرگوني هايي شده، كه به قول شما «حاصل تراكم در محتوا و قالب هاي كاربردي سلسله ارزش هاي شفاف، انساني، فلسفي و اجتماعي» است. از طرفي طي ۸۰ سال معماري معاصر ايران، ما نوعي معماري التقاطي را شاهد بوده ايم كه نه ارزش هاي مسلم خودي را برتابيده و نه ارزشهاي تثبيت شده ي معماري مدرن غرب را. آيا مي توان به سازه هاي حاصل از چنين تشتتي عنوان معماري پست مدرن داد؟


    • مسائل پست مدرن در معماري بيشتر به ادا و اطوارهايي در روبناي ساختمان تبديل شده و امروزه ديگر به عنوان يك شيوه و سبك چندان جايگاهي ندارد. چيزي كه باقي مانده، مفاهيم مدرنيته است كه آرمان هايي چون جامعه مدني، عدالت زيست فضايي، مساوات و مشاركت مردمي، تساهل و تسامح براي دريافت نظريات ديگري، آزادي بيان براي ابراز وجودي بيدار و بسياري مسائل ريشه اي و فلسفي انساني را در معماري به همراه دارد و مي تواند به معماري نوين ايران و كشورمان تشكل ببخشد.معماري مطلوب و شهر مطلوب بايد در يك بستر آزاد به وجود بيايد و عوامل تأثيرگذار آن منتج از ارتباط با علوم انساني و ذهنيت نو و پويايي بشري باشد. دراين ذهنيت، كشور و ميراث فرهنگي خودمان هميشه و همواره بايد حاضر و بيدار باشد، وگرنه كه همديگر را كاملاً از دست مي دهيم.

    * چه عواملي در «تحويل گري» معماري از سنتي به سنت ديگر يا از بدعتي به بدعت ديگر مؤثرند وبه يك واحد معماري در مقطعي زماني، جنبه ي سرنموني مي بخشند؟ در عين حال خواهش مي كنم كه خيلي اجمالي به گسست هاي معماري در چند دهه ي اخير ايران اشاره بفرماييد!


    • من فكر مي كنم اگر بخواهيم نوعي معماري به وجود بياوريم، كه ماندگار و با ارزش باشد، نبايد از شكل آغاز كنيم. بلكه بايد در آن نطفه هاي انسانيت، عدالت، برادري و آزادي را بكاريم .معماري اي كه با اين بارمايه به وجود مي آيد، حتماً در طول تاريخ به علت نوبودن در آرمان هاي جوهري خود، حرف جديدي خواهد زد و خيلي مهم نيست كه آن را با بتون، فلز يا آجر بسازيد. در معماري معاصر خودمان شيوه يا مكتب حاكمي را نمي توان بطور روشن نام برد، ولي آثار منفردي وجود دارند، كه هر كدام بار مثبتي همراه داشته اند. برخي كارهاي وارطان، هوشنگ سيحون، شريعت زاده، كامران ديبا، جهانگير درويش، نادر اردلان، هادي ميرميران و چند نفر ديگر از اين جمله اند، ولي در كل موج و نهضت منسجمي وجود نداشته و ندارد.

    * بدين ترتيب آيا ما مي توانيم از همين جا، با موج جديد معماري جهاني همراه بشويم؟ ما كه همواره دربند كميت بوده ايم تا كيفيت، دربند تقليد بوده ايم تا خلاقيت و به راستي آيا مي توان دراين بين ميانبري را متصور شد، كه در آينده اي نه چندان دور به مقصدي مشترك با معماري غرب منتهي شود؟


    • خوشبختانه امروز در ايران شايد بالاي پنجهزار دانشجوي معماري و شهرسازي و علوم وابسته به محيط زيست داريم، كه پرسش تمام آنها كه آينده ي كشور را خواهند ساخت، همين است و همه هم به دنبال راه حل هستند. شايد يك سير زماني لازم بود تا امروز بدين مرحله برسيم. يعني ابتدا رسيدن به يك فروبستگي و بعد گره گشايي به طرف نور و بياني كه نه فقط در سطح ايران، كه در سطح بين الملل بتواند ما را سرافراز بنمايد. ما از نظر قدرت فكري، اين توانايي را داريم، ولي سيستم هاي مديريت ساخت و ساز وكارفرمايي نسبتاً ضعيف مانده و از تكنولوژي هاي جديد خبري نيست. همچنين كارگرهاي ماهر و تكنيسين هاي خبره ي علم ساخت و ساز و معماري هم نداريم. اغلب روستاييان و امروزه افغاني ها هستند، كه كار ساخت بناها را انجام مي دهند، كه در اين زمينه هيچ نوع تبحر ويژه اي ندارند. بدين ترتيب هرچقدر هم كه فكر والا باشد، امكان ساخت آن تكنولوژي مطرح است كه فاقد آن هستيم. اينجا مقصودم تكنولوژي هاي مؤثر جهاني است.

    * در معماري امروز غرب، درست مانند فيلم هاي پرفروش هاليوود به نظر مي رسد كه موضوع، معنا و يا محتوا دائم تحليل مي رود و تقليل مي يابد و جاي آن را فن آوري هاي تكنولوژيكي و ايدئولوژيكي مي گيرند. فكر مي كنيد اين روند تقليل و تحليل تا كجا مي تواند ادامه داشته باشد و آيا دوباره بازگشت معنا و لزوم مي يابديا نه؟ مقصودم از «معنا» اينجا نوعي حس تعلق و زمين گيري معنوي است؟

    • در غرب نوعي فرديت گرايي و تنوع و تكثر بياني حاكم است. بيان معماري به گونه هاي بسيار متنوعي به وجود مي آيد و به نظر مي رسد كه ديگر همه چيز مجاز و ممكن است. براي همين هم تحليل معماري معاصر غرب در اين ۲۰ سال اخير و به خاطرپلوراليسمي كه وجود دارد، كار دشواري است. اين آزادي بيان اما، در ضمن غناهاي خاص و راههاي جديدي را هم باز مي كند، كه آدم هاي ساده در آن غرق مي شوند و آدم هاي روشن از آن غناي تمدن خويش را به دست مي آورند. راه ما در ايران نيز، حالا چه بخواهيم و چه نخواهيم، به پيشرفت هاي جهاني وابسته است. بستن هر مرزاطلاعاتي، علمي و حقوقي مانند مطبوعات بين الملل، اينترنت، ماهواره ها و ديگر وسايل الكترونيكي، صرفاً يك اشتباه تاريخي بسيار بزرگ به حساب مي آيد. انسان عاقل و معنوي، مسائل و اطلاعات خود را بايد بتواند با عقل، انديشه و آزادي خود كسب كند. يك چنين انساني، انساني وفادار و اصيل براي كشور است. چرا كه معلومات روز جهان را در ذهن خود دارد و به عنوان فرزند اين سرزمين حرفي براي گرفتن در پرده ي جهاني شدن دنيا خواهد داشت.

    * از تأثيرات مجسمه سازي بر معماري يا به قول «كنت فرامپتون» از تظاهر حجمي بنا و اشكال خارجي بنا بگوييد و اينكه آيا يك بنا را صرف داشتن شكل عجيب و غريب و ظاهري مجسمه گونه، مي توان جايگزين بنايي با جوهره ي اساسي و بنيادي معماري كرد؟
    • معماري غير از عوامل كاركردي، رياضي، ساختماني و فني، بايد در شكل خارجي خودش نيز يك بار هنري را بپروراند كه از طريق نگاه به يك اثر، خاطره اي ماندگار و الهام بخش براي بينندگان و شهروندان به وجود بيايد. اين گونه معماري هاي شاخص در ضمن مي تواند به وجود آورنده ي مكان هاي مهم برخورد و گفت وگوي مردمي باشد و نقاط عطف شناسايي يك شهر بشود، كه ما متأسفانه در تهران فقدان آن را شاهديم. در اشاره به شهر پاريس، برلن، فلورانس و شهرهاي معروفي از اين دست اما معماري هاي شاخص موجب بالا رفتن كيفيت كلي شهر مي شود.

    * در حال حاضر بحث فراگيري كه در كشور ما هست، بحث جهاني «گفت وگوي تمدن ها» است. به نظر شما سهم معماري در پيشبرد اين گفت وگوي بالقوه چقدر است؟

    • اگر بخواهيم به عنوان يك ايراني در اين گفت وگو حضور داشته باشيم، شناخت دقيق ميراث فرهنگي خود و قرارگرفتن در بستر بين المللي علم و اطلاعات ضروري است. فقدان هر كدام از اين دو شرط، امكان تحقق هر نوع گفت وگويي را از بين مي برد. گفت وگو اصولاً شرط نخست زندگي انساني است و اگر ما به علت هرگونه نوستالژي تاريخي، از اين نوع ارتباط جهاني جلوگيري كنيم، باز در همان خطاي تاريخي سير كرده ايم. ما از طريق گفت وگو مي توانيم به تجربيات كشورهاي ديگر در امر ساخت و ساز دست بيابيم و آن را به عنوان يك تجربه ي ايراني ترجمه كنيم. در حال حاضر و به خاطر رويكرد مورخان و منتقدان معروف معماري غرب، عطشي در جهان براي شناخت ايران معاصر ايجاد شده، كه بايد از آن استفاده كنيم و حرف هايمان را بزنيم. در معماري معاصر متأسفانه تا به حال بيشتر ما شنيده ايم و ازدستاوردهاي غرب گرفته ايم و در عين حال نتوانسته ايم چيزي را مطرح و معرفي كنيم. براي آنكه بتوانيم دراين گفت وگوي عادلانه شركت كنيم، بايد كيفيت محتوايي و كالبدي آثارمان را به حدي برسانيم، كه خود باعث برقراري گفت وگو و ارتباط باشد.

    * شما سردبير مجله ي معماري و شهرسازي نيز هستيد، كه در جامعه ي ما پيشتاز بحث هاي نظري در عرصه ي معماري است، اين مجله در كل چه اهدافي را دنبال مي كند؟


    • مجله ي معماري و شهرسازي در كانون جامعه ي مهندسين مشاور، اساتيد دانشگاه و محققان و معماران شكل مي گيرد و افراد فعال در آن از طريق رأي همين مجامع فعاليت مي كنند و همين خاصيت مجله باعث طرح شدن دموكراتيك مطالب و دغدغه هاي مبتلا به معماران و معماري شده است. هدف اصلي مجله پرداختن به مسائل روز معماري و توجه به علوم ميان رشته اي مانند جامعه شناسي، اقتصاد و … است.در عين حال بازكردن دريچه هايي در زمينه ي هنرهاي وابسته به معماري و شهرسازي مانند طراحي، نقاشي، عكاسي، ادبيات و… نيز از ديگر اهداف اين نشريه است.


نویسنده: احسان کلهری ׀ تاریخ: پنج شنبه 2 آذر 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

صفحه قبل 1 صفحه بعد

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید


لینک دوستان

لینکهای روزانه

جستجوی مطالب

طراح قالب

CopyRight| 2009 , ehsan-kalhori.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.COM